Something Fast
سلام بر رفقا
حال و احوال ردیفه ؟!
خب میریم سراغ این هفـــــــــــــــــــته که البته یه تغیراتی تو بیان دادم ،امیدوارم نظرتونو بگید
نکته : قانون NFهمچنان برقراره هاا ! :دی (همون نظر فاتحه :دی !)
- یادتونه داشتم میگفتم این آقای خادمی چند وقته بد پرسش میکنه !؟خب ، هفته های قبل تازه داشت " گـــرم " می شد !!این هفته چند نفری رو پا تخته کرد !! و واقعا هم کـ.... !! :دیقرار بود از وسط فصل شش به بعد بپرسه .ایشون علاوه بر اینکه کل فصل 6 را درو کردند !به آنها ( همون بدبختای پا تخته ! ) اندکی رحم نکرده و شروع کرد از کل کتاب پرسیدن
>منظره آقای خادمی در حال پرسش از دیدگاه یک شاهد زنده !!
::: من اونو دیدم ! خون از چشاش میچکید ! نفساش آتشین بود
من تا حالا همچین چیزی ندیده بودم ! اوه خدای من ! :دی
به هر حال مــن و تک تک بکس کلاس عاجزانه از مقامات و سازمان های مربوط وبی مربوط تقاضای بررسی این بحران را داریم !
سوال : آیا آقای خادمی علاقه ای به اضافه شدن به لیست به شدت خفن "معلم های #%^% %@#$ " را دارند ؟
لازم به ذکر است که در این لیست اشخاصی مانند آقایان خطــیبی "م هند3 " و مهدیـــه "م ورزش " وجود دارن که در بالای لیست نام آقای عــــــــبدلی میدرخشد
پاسخ : احتمالا
- آقای بامداد رو یادتونه ؟! که تازه از کربــلا برگشتن ؟!
خب ، این هفته ایشون دوباره رفتن مشهد !! (چند رو دیگه هم ایشاالله خبر سفرشون به LA لاس وگــاس تایید میشه :دی )
شنبه هم به جای ایشون مسئول کتابخانمون اومد که واسمون اشکالای فیزیک رو حل کنه.مدرکش دکتراس ! یعنی از معلم فیزیکمون بالا تره !! اسمشم والا من هنوز دقیق نمیدونم که روآیاییه ؟! رویاییه ؟!!؟ نسترنه ؟! شکوفس ؟! من که هنوز نمیدونم :دی
توضیح در مورد ایشون اینه که این آقا همیشه حالت Default شون لبخنه ! :دی
بزارید با یه مثال شما رو روشن کنم !
>عکس العمل ایشون در مقابل جملات :
::: حالتون خوبه ؟! ----------------> :)
:::چه خبر؟! ----------------> :)
:::خونتون رو دزد برد ----------------> :)
::: هووووی گوساله . ----------------> :)
::: ننت مرد ----------------> :)
خلاصه وسط کلاس " حاجــی ! " پا شد رفت کنج کلاس روبه شو کرد به دیوار ، زیپشو کشید پایین !!!!
و یه کارای اون گوشه کرد که والا ما ندیدیم !!!
خدا میدونه و خودش ( البته شک دارم خودشم بدونه ! )
بدشم که اومد ما یه چیزایی دیدیم اون گوشه که نمیشه گفت !
بابا خانواده از این جا رد میشه ! زشته !! :دی
ولی یا این حاجی خیلی خیلی باهوشه ! یا خیلی خیلی احمــق ! :دی
-و اما روز شنبه.با اینکه فرداش امتحان فیزیم از اول کتاب تا "اینجا" ! داشتیم ولی باز کلاس زبان رو رفتم.وسط کلاس حرف آقای طاهری شد.معلم زبان خودمون.
انگار این معلم زبانا سایه همو با راکت لانچر میزنن ! :دی
نیم ساعت واسش حرف زد و هرچی خواست گفت آخرش قیافه مظلوم گرفت و گفت "به خدا اگه بخوام غیبت کنم "
ولی تصمیم گرفتم دفعه بدی بش بگم که نباید انقدر وقت ما رو با حرف بگیره
اوه اوه ! امیدوارم وب مارو نخونه !! :-اس
- واقعا نمیدونستم فردا برم یا نه.چون زیاد واسه فیزیک نخونده بودم.ولی تا آخر شب تلاش کردم.بعد تصمیم گرفتم نروم.رفتم تو حیاط
باد صورتم رو نوازش میکرد...
نگاه های ستاره ها تو آسمون یه معنی خاص داشت ...
دستامو مشت کرد و ایستادم ...
باد محکم تر وزید ...
انگار او هم مرا تشویق میکرد...
تصمیم گرفتم برم مدرسه و با ترسم روبرو بشم
قبل از اینکه او با من روبرو شه ...
قدم هامو بلند بلند به سمت اتاق ور داشتم ...
تو چشام عزم جزمم رو میشد دید ...
الان فقطــ ............... آی ی ی ی ی !!!
این پایه میزم فقط انگشت کوچیکه پا ما رو میبینـــــــه !!!
ااااااااا !! :-دبلیو
داشتم دراماتیکش میکردم نشد !
به هر حال ما فردا رفتیم.
مثل بعضیــــــــــــــ (محمد امین ! ) ـــــــــــــــــــــا نیستم که جرئتشو نداشته باشم
بعضیـــــــــــــــــــــــا البته !
-خب قرار بود امتحان ساعت آخر باشه
چون زیاد حرف زدم دیگه نمیگم آقای طاهری چه نامردی ای کرد :I
امتحانم بد نبود.ولی بعضی سوالش سخت بووووووووووووود :((
سوال : آیا آقای عبدلــی برای خانواده خود اهمیتی قائل است ؟
پاسخ : خیر
ولی احمد خیلی نامردیاااا ! خودمو کشتم فرمول توانو نگفتیی !!!
خب چیکا کنم دیگه ! حفظ نکردم ! گفتم چه کاریه :دی :دی (شوخــی) !
-وای خدااااا ! احمد میگفت صفر میشد !!!
به گور پدر بزرگ مادری فریدون خان دوم خندیدی که صفر میشییییییی !!!!!
> خــرخــون مـجـــرم نــیسـت
بـیـــمــار اســــت
بـــیایـید با آنــها مـانـند بـــیــمـار رفتـــــار کنیم !
-وااااااااااای !اینو داشته باشید !مثه فیلما خارجیااا :دی
مجید داشت فوتبال بازی میکرد سرش خورد به زمین در این حد -------------> ترق !
بعدش بچه ها میگفتن هیچی رو به خاطر نمی آورده !! وااای
البته عصری زتگ زدم حالش بهتر بود خدا رو شکر
ایشاالله زود زود خوب شــــه :)
-بچه ها همون شب رفتن شیراز.منم فردا نمخواستم برم مدرسه.ولی همیشه یه مشت نخاله و ندایی هستن که برن !
صبحش از مدرسه آقای روآیایی (همون ---> :) ) زنگ زد.
مامانم گفت که هادی کریضه و دکتره، شمام همینو بگید ! کی به کیه ؟!
البته آقای جامعی خیلی عصبانی بوده !! :دی
(Angry JameE) !!!
:دی
- آقا شبش ما به یه بچه ها (فک کنم امیرعباس بود ! )
اس دادم :
Hi
Che khabar ?!!
بعد از پنج دقیقه همهی کسایی که اردو بودن هم زمان این اس رو دادن دوباره !!
یعنی کلی ای یهوووو !
هر چی میدادن همزمان بود !!
یه اس هاشونم "ررررررررررر " بود :دی
-و ما این چند روز را به بتالت (؟!!؟! ) گذراندیم تا چهارشنبه شب که دوستان تماس گرفتن
با اینکه فر (همون فرزانگان ! ) مثه اونا شیراز بودن فردا تعطیلن
امـــــــا ما جنـــــــــــــــــــــــــــــــاب آقای جامعی اجازه ننمودند (حیف که ممکنه بعضیا این جا رو بخونن )
-پنج شنبه هم بچه ها از شیراز برگشته بودند و خاطراتی مفتضل (؟!!!!) را پیرامون سفر قید فرمودند که ما از بیان آنها معزوریم :دی
دوستان واقعا لطــــــف کردند یه سوغاتی ناقابل واسه من گرفتن که برای حفظ باقیمانده آبرو خود در محیط مجازی از بیان آنها نیز معزوریم !!
ولی بچه ها میگفتند تو سفر فهمیدیم آقای کاظم زاده (یه معاونا) خیلی خــفن تر (!) از چیزیه که فکر میکردیم !
به هر حال امروز هم گذشـــت
# عکس -----------------
متاسفانه این هفته شارژ ای دی اس الم آخراشه پس نمیتونم عکس آپلود کنم !
معزرت
* قبول دارم که دو هفته است بیشتر برای بچه های کلاسمون مینویسم تا عموم
قول میدم هفته بعدی درست شه
تا هفته بعد بای
I AM THE BEST